ثناثنا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

نفسم دل از بهشت كند اومد تو دل ماماني

مراسم چهلم مادربزرگ

امروز دوازده مهرماه مراسم مادربزرگ بابایی بود. خیلی خونشون غصه دارشده ادم تنهای اصلا نمیتونه دوام بیاره  انشالا بدنیا بیای باهم میریم سر مزارش و یه دل سیر گریه میکنم.خیلی دوست داشت تورو ببینه اما قسمت نشد. بابایی امروز خیلی ناراحت بود منم همینطور چونچهل روزه ندیدمیم مادربزرگ رو و همه ناراحتیم و خدا خودش بهمون صبر بده و همچنین به اقاجون که خیلی بی تابی میکنه.  خلاصه ازصبح اونجابودیم و شب اومدیم خونه.
12 مهر 1392

سونوگرافی هفته سی و دو

سلام خوشگل مامان ثنا جونم خوبی عزیزم دهم مهر وقت دکتروسونوگرافی داشتم هردو رو رفتم خداروشکر سالن بودی. واما شرح سونو وانچه من و بابایی دیدیم اول ازهمه اقای دکتر گفت دختر خانومی و اینکه بعدا جمجمه ات را نشون داد بعدا سرتو لبهای نازت و بینی  و چشمای درشتت رو صورتت هم گرد بود انگار با پرگار خدا کشیده من فکر کردم شبیه بابای هستی. سپس دستای نلزتو اورد جلو و انگشتهاتو نشون دادو پاهای خوشگلتو دیدم و برا همه منتظرا دعا کردم انشالا که همه یه فرشته بیاد تودلشون. بعدشم با خوشحالی اومدیم خونه
12 مهر 1392
1